دسترسی سریع


برای شرکت در تست ها و یا مشاهده نتایج و تفسیر آزمون ها از این بخش استفاده نمایید

داشتن احساس بی ارزشی

اگر احساس بی ارزشی می کنید، ممکن است احساس ناامیدی و بی اهمیتی کنید. ممکن است دریابید که احساس گناه دارید، یا احساس کنید بی فایده هستید. ممکن است احساس کنید که چیزی برای ارائه به جهان و جهانیان ندارید.
این امر می تواند سبب پدید آمدن این احساس شود که هیچ چیز در جای خود نیست، همه چیز اشتباه است و هیچ چیز خوبی در زندگی شما وجود ندارد. تمرکز بر جنبه های منفی زندگی به جای جنبه های مثبت می تواند آسان باشد.
اگر عزت نفس پایین (هنگامی که معمولاً نظر منفی نسبت به خود دارید) باعث شود که احساس بی ارزشی کنید، ممکن است به شدت از خودتان انتقاد کنید و از ترس اینکه مورد انتقاد قرار بگیرید، از چالش ها یا روابط با دیگران بپرهیزید، و به گوشه گیری پناه برید. ممکن است به سرو وضع و ظاهر خود توجه نداشته باشید یا به مصرف الکل یا مواد مخدر روی آورید.

چرا احساس بی ارزشی می کنم؟

عوامل گوناگونی می توانند در پدید آوردن احساس بی ارزشی نقش داشته باشد. ممکن است یک رویداد، مانند قطع رابطه، از دست دادن یکی از عزیزان، از دست دادن شغل، عملکرد ضعیف در مدرسه، سوء استفاده یا فشار مالی سبب بروز این حالت شود.
فردی که در جوانی پیوسته مورد انتقاد قرار می‌گیرد، ممکن است این باور هسته‌ای منفی را شکل دهد که بی‌ارزش است. یک باور اصلی یک فرض عمیق است که فرد نگرش به خود و جهان را بر پایه تجربه های دوران کودکی شکل می دهد. باورهای اصلی ما افکار خودکار ما را هدایت می کنند.
اگر پیوسته عزت نفس پایینی داشته باشیم، می توانیم اعتماد به نفس خود را از دست بدهیم و احساس ناامنی، بی انگیزگی و بی ارزشی در ما پدید آید. احساس بی ارزشی نیز می تواند از علائم افسردگی باشد،

آیا احساس عزت نفسی دارید که بالا و پایین می رود؟ یک خودارزشی مشروط که به دوست داشتن یا دستاوردهای شما بستگی دارد؟ همانطور که ممکن است تجربه کرده باشید، داشتن ارزش شخصی مشروط می تواند خطرناک باشد:شاید بیش از اندازه کار می کنید، بیش از حد برای دست یافتن به موفقیت تلاش می کنید و کوشش می کنید خود را ثابت کنید. شاید اگر در این راه موفق نشوید، آن را برای خود "شکست" بدانید و دچار اضطراب، افسردگی یا دچار احساس بی ارزشی شوید.شاید ارزش خود را به شرط تایید دیگران (که می تواند بالا یا پایین برود) بدانید. بسته به چگونگی واکنش دیگران نسبت به خود، ممکن است روز خوبی داشته باشید یا بر عکس. این گرایش ممکن است به دلیل کمال گرایی پدید آمده باشد.


کمال گرایی تجسم خود ارزشی مبتنی بر موفقیت یا دریافت تایید از سوی دیگران است. کمال گرایی به این معنی نیست که باید تلاش کنید تا بهترین باشید. کمال گرایی به معنای موفقیت و رشد سالم نیست. کمال گرایی این باور است که اگر کامل زندگی کنیم، بی نقص به نظر برسیم و کارها را بی نقص انجام دهیم، می توانیم درد سرزنش، داوری شدن و شرم را به کمترین میزان کاهش دهیم یا از آن پرهیز کنیم. کمال گرایی کوششی است که فکر می کنیم از ما محافظت می کند در حالی که ما را از دست زدن به هر کوششی باز می دارد.اگر این احساسات برای شما آشنا به نظر می رسد، بدانید که تنها نیستید و کمک در دسترس است.بنابراین باید مطمئن بود که با مراجعه به پزشک یا برخی از سازمان ها و خطوط کمکی به خدمات درمانی دست یابیم.
با فردی که به او اعتماد دارید گفتگو کنید. حتی اگر گرایش به کناره گیری اجتماعی داشته باشید، ارتباط با افراد ممکن است به شما کمک کند که احساس بهتری پیدا کنید و دیدگاهی مثبت تر به خود داشته باشید. تصور کنید که می خواهید به یک دوست کمک کنید. فکر کنید اگر یک دوست درباره خودش افکار منفی داشته باشد، چه توصیه هایی به او می کنید. احتمالاً همه نکات مثبت او را پیدا می کنید و آنها را به وی یادآوری می کنید، پس چرا خودتان آن را امتحان نکنید. افکار منفی خود را به چالش بکشید.

فهرستی از نکات مثبت زندگی خود تهیه کنید. 3 ویژگی برتر خود را بنویسید (اینها ممکن است ویژگی های فیزیکی باشند. برای نمونه ممکن است لبخند زیبایی داشته باشید) یا ممکن است چیزهایی در زمینه شخصیت خود سراغ داشته باشند ( مانند اینکه همیشه رفتاری دوستانه با دیگران دارید). می توانید از یکی از دوستان یا اعضای خانواده بخواهید که در این زمینه به شما کمک کند. پیوسته این لیست را با خود داشته باشید و هر زمان که احساس منفی پیدا کردید به آن نگاه کنید تا نکات مثبت خود را به یادآورید.می توان نکات منفی را به مثبت تبدیل کنید. یکی یکی روی آنها متمرکز شد و آنها را کنار گذاشت. اگر متوجه شدید که خود را برای همه چیز سرزنش می کنید، کوشش کنید در مورد هر موضوع دوباره فکر کنید تا ببینید آیا می تواند توضیح دیگری وجود داشته باشد. سپس، سعی کنید آنچه را که می توانید انجام دهید تا نتایج مثبتی برای هر یک از مسائل خود ایجاد کنید، انجام دهید. ممکن است بخواهید از کسی که به وی اعتماد دارید، مانند یکی از دوستان یا اعضای خانواده، بخواهید که در این زمینه به شما کمک کند.
زمان‌های شاد را به خاطر بسپارید - به زمان‌هایی فکر کنید که در گذشته به شما خوش گذشته و از آن لذت برده‌اید. از این خاطرات برای کمک به برنامه ریزی یک رویداد مشابه برای آینده استفاده کنید به جای آنکه منتظر چیزی باشید.
بیرون بروید - هوای تازه و نور خورشید می تواند به بهبود خلق و خوی کمک کند. تعامل با طبیعت یا گذراندن وقت با حیوانات خانگی یا سایر حیوانات نیز می تواند باعث تقویت خلق و خو و همچنین کاهش استرس شود.
بکوشید کمی ورزش کنید یا حرکات کششی انجام دهید. هر کوششی هر اندازه هم کوچک باشد، هر فعالیتی می تواند به افزایش انرژی و بیشتر شدن احساسات مثبت بیانجامد.
از الکل و مواد مخدر دوری کنید – اگرچه ممکن است در آغاز به نظر برسد که کمک کننده هستند، اما در دراز مدت، مواد مخدر و الکل ممکن است وضعیت شما را بدتر کرده و الگوهای خواب شما را مختل کنند.
به اندازه کافی بخوابید – خواب و سلامت روان ارتباط نزدیکی با هم دارند. ایجاد یک برنامه خواب سالم می تواند به شما کمک کند خواب آرام کافی داشته باشید.
رژیم غذایی سالم داشته باشید – آنچه می خورید بر احساس و هیجان شما تأثیر می گذارد و رژیم غذایی نامناسب می تواند احساس اضطراب و افسردگی را افزایش دهد. خوب غذا خوردن می تواند تمرکز، سطح انرژی و خواب شما را بهبود بخشد. بکوشید میوه ها و سبزیجات، غذاهای پرفیبر، غذاهای تخمیر شده، روغن زیتون و ماهی را در رژیم غذایی خود بگنجانید.

چگونه و از کجا کمک بگیریم

اگر مشکلتان اضطراری نیست، گفتگو با یک پزشک می تواند شروع خوبی برای رویارویی با آن باشد.
در صورت نیاز، پزشک می تواند با ایجاد یک برنامه درمانی بهداشت روان به شما کمک کند. پزشک شما همچنین می تواند در صورت لزوم داروهایی برای افسردگی یا اضطراب تجویز کند.برداشتن نخستین گام برای دیدار با پزشک ممکن است سخت باشد - در اینجا چند نکته برای صحبت با پزشک در مورد سلامت روان وجود دارد.به یاد داشته باشید که همه گفت و شنود های شما با پزشک محرمانه شمرده شده و آنها اطلاعات مربوط به سلامتی شما را حفظ خواهند کرد

احساس بی ارزشی می تواند به دلایل مختلفی از جمله افسردگی رخ دهد. در عین حال، عزت نفس پایین یک عامل خطر برای افسردگی است. افسردگی اغلب با احساس ارزش خود پایین و باورهای منفی در مورد خود ارتباط دارد.از برخی جهات، چالش‌برانگیزترین بخش افسردگی، دروغ‌های دردناکی است که باعث می‌شود مردم درباره خودشان باور کنند.»
حتی زمانی که شخصی اعتماد به نفس بالایی دارد و احساس مثبتی از ارزشمندی خود دارد، ممکن است ناگهان دچار شک و تردید در باره خود، انتقاد از خود گردد و باور مبنی بر بی‌ارزش بودن خود سبب بروز افسردگی شود.یکی از راه‌هایی که یک فرد می‌تواند برای ایجاد احساس ارزشمندی انجام دهد، مشارکت در کارهای اجتماعی است.بهره گیری از فضاهای مجازی، شبکه ها و سایت های درمانی، می توانند بسیار کمک کننده باشند.
از راه تماس با تلفن های امن یا شرکت در نشست های ویدیویی شروع به دریافت پشتیبانی کنید.وقتی می گویید احساس «بی ارزشی» می کنید، خوبست آنچه را که واقعاً احساس می کنید، به روشنی بیان کنید. باید گفت که "بی ارزشی" یک قضاوت است نه یک احساس. بیان و به زبان آوردن ارزیابی ذهنی ما از خودمان است. بیشتر یک فکر است تا یک احساس.