فشار روانی، تـَنیدگی یا اِستـِرس در روانشناسی به معنی فشار و هر محرکی که در انسان ایجاد تنش کند. استرس یک فشار روانی و احساسی بیش از حد تحمل فرد است. به بیان دیگر، استرس زمانی پدید می آید که ما نتوانیم با فشارهای کوچک کنار بیاییم. استرس در افراد مختلف به صورت های گوناگونی خود را نشان می دهد، ممکن است عاملی برای فردی ایجاد استرس کند ولی در فرد دیگر، به هیچ عنوان استرس ایجاد نکند. هر چیزی میتواند یک فشار کوچک به شمار رود مانندً پول، کار، درس و...
استرس میتواند روی رفتار یا چگونگی کارکرد بدن افراد تاثیر بگذارد برخی بر این باورند که استرس میتواند روی اندام و زیبایی صورت نیز تاثیر گذار باشد. تغییر شغل، نقل مکان به یک شهر جدید، ازدواج، مرگ نزدیکان، و وجود یک بیماری بااهمیت در خانواده از جمله عوامل بیرونی رهاسازی فشارعصبی هستند. جالب آنکه حوادث شادیآور نیز میتوانند به همان اندازه وقایع غمبار برای انسان فشارزا باشند.
از عوامل درونی میتوان به ناراحتیهای جسمانی یا روانی اشاره کرد. برخی از ویژگیهای شخصیتی، مانند نیاز بهدست آوردن رضایت دیگران نیز میتوانند فشارزا باشند. نشانههای تنیدگی کم حوصلگی، سردرد، تغییر ضربان قلب، خستگی جسمی، خشم و پرخاشگری، بی خوابی، فشار در سینه، اختلال گوارشی، سوزش معده، عرق کردن، خشکی دهان، بیاشتهایی، داغ شدن یا سرد شدن بدن، غمگینی، لرزش بدن، میل به سیگار، از دست دادن تمرکز، احساس سرگیجه، تغییر تنفس، تکرر ادرار، کم شدن حافظه، دردهای بدنی پراکنده، آه کشیدن، هستند.
هانس سلیه در سال ١۹۵۶ تنیدگی و استرس را چنین تعریف کرد: استرس عبارت از فشار روحی ناشی از تغییرات فیزیولوژیکی ویژه ای است که بر اثر محرکها و عوامل فشارساز در بدن پدید می آیند.
هدف مکانیسم فشار روحی در واقع رویارویی با مشکل یا متعادل ساختن و سازگاری موجود زنده با شرایط جدیدش می باشد.
این ساز و کار دارای سه مرحله است:
1- مرحلۀ هشدار و آماده باش که درآن موجود زنده خطری را تشخیص داده و به دنبال آن سامانه عصبی اش فعال و ضربان قلب و تنفس او شدیدتر می گردند، همچنین فعالیت دستگاه گوارشی وی و جریان خون در این دستگاه کاهش یافته و این امر موجب انتقال خون بیشتر به ماهیچه های حرکتی و افزایش میزان چربی خون و قدرت چسبندگی آن می گردد. مردمک چشم گشادتر شده و احساس ترس در موجود زنده افزایش می یابد.
2- مرحلۀ دفاع، مبارزه یا فرار که در آن شیوۀ رفتار و برخورد موجود زنده با مشکل آشکار می گردد. این رفتار خود را به یکی از دو صورت زیر نمایان می سازد: الف : مبارزه با مشکل ب : پرهیز و دوری از مشکل یا سازگاری با آن
3- مرحلۀ بازگشت به حالت طبیعی و اولیه که در جریان آن ، موجود زنده از نظر جسمی، روحی و روانی دوباره به حالت پیش از مرحلۀ هشدار و آماده باش بازمی گردد.
عوامل استرس زا را دارای سه بعد می شناسند:
1- بعد روحی- روانی ( مانند ترس و نگرانی ...)
2- بعد اجتماعی ( مانند اختلاف های خانوادگی و ...)
3- بعد فیزیولوژیکی ( بیماری و مانند آن )
عامل استرس زا همیشه در یکی از ابعاد نامبرده شده در بالا پدید می آید و پس از رشد تدریجی خود، ابعاد دیگر را نیز در بر می گیرد. برای نمونه فردی که از ترس امتحان (بعد روحی و روانی) دچار زخم معده یا سردرد می شود (بعد فیزیولوژیکی) با بی حوصلگی با افراد خانواده و یا دوستانش برخورد می کند ( بعد اجتماعی). یا دونده ای که که بدنبال حادثه ای پاهایش آسیب دیده (بعد فیزیولوژیکی) و مجبور است در خانه بماند کم کم گوشه گیر و افسرده می شود (ابعاد اجتماعی و روحی- روانی).
کسی که پس از جدا شدن از همسرش (بعد اجتماعی) به بیماری زخم معده (بعد فیزیولوژیکی) و سپس ناراحتی اعصاب (بعد روحی- روانی) دچار شود.
بسیاری از پزشکان، روانشناسان و جامعه شناسان که در درمان بیماری ها و یافتن ریشۀ آنها شرکت دارند و همیشه باید به این سه بعد توجه داشته باشند، اما می بینیم که روانپزشکان تنها به بعد روحی- روانی و پزشکان تنها به جنبۀ بدنی و فیزیولوزیکی بیماری توجه می کنتد، حال آنکه بیماری که برای درمان به ایشان مراجعه می کند در واقع از سه نظر آسیب دیده است و باید از طریق کار گروهی متخصصان پزشکی ، روانشناسان و روانپزشکان مورد درمان قرار گیرد.
راهکارهای مقابله با تنیدگی
یکی از راههای مقابله با عوامل فشار، شهامت برخورد با واقعیت است: باید هر رویدادی را که رخ می دهد، بپذیریم؛ سپس دریابیم که چگونه از آن رویداد به صورت مثبت بهرهبرداری کنیم، یعنی همه چیز میتواند به یک فرصت تبدیل شده و قابل استفاده باشد.
اگر انسان نتواند واقعیتها را بپذیرد و از آن درجهت مثبت استفاده کند دچار حالتی میشود که اصطلاحاً به آن فرسودگی یا به اصطلاح عامه " بریده " میگویند. علائم فرسودگی عبارتاند از احساس از دست دادن کنترل کارها، عدم علاقه، نداشتن احساس خوبی از کار و شغل خود، بها ندادن به کار، احساس عدم شایستگی، احساس کوتاهی داشتن، گرایش به بیاعتبار کردن کار، احساس ناموثر بودن، کجخُلق شدن، رها کردن آداب و معاشرت .
در حالت شدید فرسودگی نیز، احساس قدر ناشناسی از سوی دیگران، احساس اینکه فرد میخواهد همه چیز را رها کند و سر به بیابان بگذارد، بروز میکند.
یکی از راهکارها در این وضعیت حمایت اجتماعی است و اینکه دوستانی داشته باشیم که با وجود کاستیهای موجود در کارمان ما را تایید کنند.
راهکار دیگر، حمایت اطلاعاتی است. دوستانی داشته باشیم که به ما اطلاعات بدهند یا تجربههای خود را در اختیار ما قرار دهند.
حمایتهای مالی نیز در برخی موارد میتواند از شدت فشار بکاهد.
با ایجاد نگرش مثبت در خود و تقویت هوش هیجانی که همان توانایی اداره و بهکارگیری صحیح احساسات در راه مثبت و سازنده است نیز می توان به کنترل استرس کمک کرد. بیگمان زیربنای بخش بزرگی از بیماریهای جسمی و پریشانیهای روانی، میزان تحمل فشار روانی و ناتوانی فرد برای رویارویی باآن است. هر چند بسیاری از شغلهای امروزی فشار روانی را نیز همراه خود دارند، اما دست اندرکاران آن میدانند چگونه با چنین فشارهای تنش زایی مقابله کنند و از آثار زیان آور آن دوری گزینند.
اما برخی افراد بدین اندازه توانایی یا امکان رویارویی یا فرار از محرکهای تنش زا را ندارند و همواره در معرض این محرکها هستند. چنین افرادی گرفتار فرسودگی شغلی میشوند و مشکل خود را در زمینههای گوناگون شناختی، هیجانی و رفتاری نشان میدهند.
دوری از محل پدید آورنده نگرانی باعث آرامش فکر شده و فرصتی جهت مقابله با مشکل به شما میدهد.